به عمر خویش مدح کس نگفتم
دری از بهر دنیا من نسفتم
(عطار)
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار آرد
(حافظ)
بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم
کریمان جان فدای دوست کردند
سگی بگذار آخر مردمانیم
(مولوی)
دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی
زنهار بد مکن که نکردست عاقلی
هنر به چشم عداوت بزرگتر عیب است
گلست سعدی و در چشم دشمنان خار است
نور گیتی فروز چشمهٔ هور
زشت باشد به چشم موشک کور
گوش تواند که همه عمر وی
نشنود آواز دف و چنگ و نی
دیده شکیبد ز تماشای باغ
بی گل و نسرین به سر آرد دماغ
ور نبود بالش آکنده پر
خواب توان کرد شعری از عطار...
ادامه مطلبما را در سایت شعری از عطار دنبال می کنید
برچسب : شعری,عطار, نویسنده : nikmarks96 بازدید : 68 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 15:11